loading...
سایت سرگرمی خبـــــــــــــری کلاغ
لینک باکس

hasan shr بازدید : 631 پنجشنبه 30 مهر 1394 نظرات (0)

به گزارش جام نیوز، راوان الداح متولد 1997 یکی از قربانیان سوری جهاد نکاح است که علی رغم میل شخصی اش به اجبار پدرش به این وادی کثیف آورده شد.

 

راوان 18 ساله می گوید: بعد از شروع جنگ در خانه، بیشتر درگیری و بحث داشتیم و هر مخالفتی می کردیم پدرم فوری مارا می زد. عادت پدرم این بود که نظامیان را که همراه خود سلاح داشتند به خانه می آورد ولی هیچ موقع آنها را نشناختم.

 

در همین ایام بود که پدرم مرا 15 روز در اتاقم حبس کرد و اجازه هیچ کاری به من نداد . 15 روز شوکه بودم پدرو مادر و برادرهای من هرگز تو اتاق من نیامدند و با من حرف نزدند. هیچ وسیله ارتباطی با بیرون نداشتم. پدرم اکثر اوقات به من غذا می داد اما انگار عضو فراموش شده ی خانواده بودم حتی اجازه رفتن مدرسه نداشتم. بعد از 15 روز پدرم سراغم اومد و بهم گفت برو دوش بگیر.

 

بعد از آن حبس بود که پدرم هر روز افراد زیادی را به خانه می آورد و مرا مجبور به رابطه با آنها می کرد. من هربار جیغ میزدم و التماس می کردم که مرا آزاد کند ولی طوری با من برخورد می کردند که در طول این مدت، بارها غش کردم.

 

وقتی به پدرم اعتراض می کردم فقط توجیه می کرد و می گفت: این کار درستی بوده و نوعی جهاد بوده و هربار که یک مجاهد با تو باشد ثواب بیشتری بدست میاری و گناهانت از بین میره و اگر در این حال بمیری شهید حساب میشی و مستقیم به بهشت می روی.

 

بعد از چند روز، مریض شدم و تا 23 روز بیماریم طول کشید در این مدت پدرم حاضر نشد منو به دکتر ببره یا حتی برام دارو بگیره. بعداز خوب شدنم دوباره اجبار پدرم شروع شد و التماس های من هم فایده ای نداشت. خانه ما فقط یک خروجی داشت و فرار غیر ممکن بود.

 

بعد از اینکه ارتش سوریه به شهر ما «نوی» در استان "درعا" آمد همه اون مردهای نظامی رفتند پدرمن هم همراه اونها رفت و از روستا فرار کرد.

 

مادر و بقیه خواهر و برادرهام بعد از رفتن پدرم به خانه برگشتند و من وقتی به مادرم اعتراض کردم متوجه شدم که او از این فاجعه خبر داشته و آنرا تایید کرد. مادرم مرا کتک زد و گفت اگر این اتفاقات را هرجا بگی تورا می کشم.

 

پدرم مدام با مادرم در تماس بود و تلفنی مواظب بود فرار نکنم. مادرم هرموقع  که بیرون می رفت و برمی گشت دوش می گرفت. بعدا متوجه شدم که همان کاری را میکنه که پدرم ازش خواسته و اون جهاد نکاح بوده.

 

بعد از مدتی پدرم دوباره از مادرم خواست که مرا برای جهاد نکاح پیشش ببرد. مادرم مرا سوار ماشینی کرد و از شهر خارج شدیم. در بین راه به خواست خدا به یک ایست بازرسی ارتش سوریه رسیدیم که من وقتی اونهارو دیدم جیغ و فریاد کشیدم تا بالاخره اونها من رو نجات دادن و الان اینجا هستم.

hasan shr بازدید : 211 پنجشنبه 21 خرداد 1394 نظرات (0)
عوامل باند سه نفره تجاوز گروهی که دختر 16 ساله را پس از ربودن و انتقال به یک زمین گلف در دونگ آیلند در نیویورک بی‌شرمانه و وحشیانه مورد تعرض جنسی قرار دادند پس از یک ماه بازداشت موقت محاکمه شدند.
دادستان این پرونده در جلسه دادگاهی که روز گذشته در دادگاه محلی در نیویورک برگزار شد گفت: انجام این عمل وحشیانه از جمله جنایات فجیعی است که هر کسی با شنیدن آن تحت تاثیر قرار می‌گیرد. دختر بیچاره بسیار خوش شانس بوده که زنده مانده است . در اکثر موارد تجاوز گروهی قربانیان کشته می‌شوند.
توماس اسپاتا دادستان منطقه "ساف الک" در نیویورک در کنفرانس خبری گفت: به صراحت می‌گویم که با عوامل این جنایات باید قاطعانه برخورد شود.
به گزارش پلیس هویت این متهمین دستگیر شده خوان کامنگ، برایان لاریس و جول اشوبار به ترتیب 17، 18  و 17 ساله در خبرگزاری ها منتشر شده است.
هر سه متهم دستگیر شده از منطقه الساوادور در خیابان MS  هستند وکلای مدافع آنان اتهام‌های وارده را که شامل تجاوز به عنف، آدم‌ربایی ، سوء استفاده جنسی و سرقت است را تکذیب می‌کنند و با ارائه مدارکی تلاش می‌کنند اظهارات قربانی را به صورت شکایت در پرونده ثبت شده را بی‌اساس جلوه دهند.
آنان تلاش می کنند تا آنچه رخ داده را با رضایت هر دو طرف جلوه دهند، اما آثار به جا مانده از ضرب و شتم و شکنجه بر روی بدن دختر 16 ساله که به تایید پزشکی قانونی رسیده ادعای بی پایه و اساس آنان را رد می‌کند.
دختر نوجوان 16 ساله هنگام بازگشت از دبیرستان حین گذشتن از خیابان‌هایی که در مسیر خانه اش قرار داشت به دام سه متهم کمین کرده افتاد و علی رغم میل وی به زمین گلف که پوشش سبز بسیاری دارد، منتقل شد.
به گفته قربانی این جنایت هولناک،‌ آنان در ابتدا صورت های خود را پوشانده بودند و پس از بستن چشمهای دختر نوجوان نقاب‌هایشان را برداشتند.
هویت این افراد زمانی فاش شد که دختر نوجوان توانست از منافظ پارچه‌ای که چشمان وی را بسته بودند چهره دو تن از آنان را به خوبی ببیند که یکی از آنان خالکوبی شعله‌های آتش بر روی چانه‌ خود داشت .
آنان دختر نوجوان را به خیال آنکه چیزی از آنها نمی‌داند دست و پا بسته و نیمه برهنه در همان زمین گلف رها کردند سپس حضور افرادی که برای بازی گلف در زمین حاضر شدند منجر به یافتن دختر نوجوان 16 ساله شد.
هر سه متهم که هویت آنان توسط چره‌نگاری فاش شد در منزل مسکونی برایان لاریس از افراد سابقه‌داری که در گذشته به دلیل خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده بود شناسایی و دستگیر شدند. بنابر حکم قاضی هر یک از متهمین به مدت 10 سال محکوم شدند.
جنایتکار مخوف 17 ساله فقط به 10 سال زندان محکوم شدند/ تعرض جنسی به دختر نوجوان پس از شکنجه مرگبار +عکس
hasan shr بازدید : 1508 یکشنبه 18 خرداد 1393 نظرات (0)

به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ سمانه که دختر 15 ساله از اتفاقات تلخ زندگي‌اش صحبت کرد و گفت: من بچه بودم و خوب و بد را تشخيص نمي‌دادم. اما او كه مردي 41 ساله است با سوء استفاده از اعتماد مادرم، مرا شيفته محبت‌هاي دروغين خودش كرد و براي اين كه بتواند نقشه‌هاي شوم خود را عملي كند يک گوشي تلفن همراه و سيم كارت اعتباري برايم هديه خريد.

اين دختر جوان در ادامه بيان کرد: خانواده‌ام از اين بابت خيلي خوشحال شدند و از اين مرد حقه باز تشكر كردند ولي از همان روز پيامک بازي‌هاي او شروع شد و به من پيشنهاد دوستي داد و من با دريافت اين پيامک‌ها خيلي ناراحت شدم و گفتم موضوع را به خانواده ام اطلاع مي‌دهم. اما اين مرد شيطان صفت تهديدم كرد اگر يک كلمه حرف بزنم مادرم را از كار اخراج خواهد كرد. «نقي» آن قدر سماجت نشان داد و با جملات عاطفي و خريد كادوي جشن تولد و... روي احساساتم پا گذاشت كه فريبش را خوردم و....

سمانه افزود : ما يک سال به طور پنهاني با هم رابطه داشتيم تا اينكه والدينم فهميدند چه حماقت بزرگي كرده ام. مادرم كه كارگر خانه اين مرد هوس باز بود به خاطر اين مساله با نقي درگير شد و كار خودش را از دست داد. البته او خيلي زود به استخدام يک شركت درآمد و كار مناسبي برايش جور شد؛ مدتي از اين ماجرا گذشت و چون خانواده ام نسبت به من بدبين و بي اعتماد شده بودند و زير ذره بين قرار داشتم تصميم احمقانه ديگري گرفتم و با پسر عمويم ارتباط برقرار كردم. اوكه جواني الاف و بيكار بود به خواستگاري ام آمد و با وجود آن كه پدر و مادرم جواب منفي داده بودند با امير فرار كردم و والدينم مجبور شدند از ترس آبروي شان با ازدواج ما موافقت كنند. دختر جوان 15 ساله در ادامه گفت : متاسفانه اين ازدواج عجولانه به سرنوشت خوبي ختم نشد و در مدت كوتاهي فهميدم شوهرم به كراک و شيشه آلوده است و او حتي مي‌خواست مرا هم به دام مواد مخدر و فساد اخلاقي بيندازد. با نگراني موضوع را به خانواده ام اطلاع دادم و در سن 15 سالگي ، مهر طلاق صفحه شناسنامه ام را سياه كرد.البته اين تنها اشتباه زندگي ام نبود و در ادامه من در برابر اين شكست تلخ نتوانستم طاقت بياورم و متاسفانه دوباره با نقي تماس گرفتم و او با بهانه كمك و جبران اشتباهات گذشته مرا به مردي 50 ساله كه از اقوام شان است معرفي كرد و اين مرد هوس باز كه همسر و سه فرزند دارد به خواستگاري ام آمد. اما پدر و مادرم مخالفت شديد خود را با اين پيشنهاد اعلام كردند. من كه فقط دنبال راه نجاتي بودم ارتباط مخفيانه‌ام را با او و نقي ادامه دادم و بالاخره به اتهام رابطه نامشروع دستگير شديم.

سمانه با ابراز پشيماني توصيه‌اي به هم سالان خود داشت و گفت: اي كاش با پدر و مادرم دوست بودم تا چنين سرنوشتي برايم رقم نمي‌خورد. من از دخترهاي هم سن و سال خودم خواهش مي‌كنم مراقب خودشان باشند و هيچ مساله‌اي را در زندگي ازپدر ومادرشان مخفي نكنند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 60
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 47
  • بازدید سال : 2,926
  • بازدید کلی : 80,867